پارت پایانی

 

سرشو اورد بین پاهام و با زبونش سوراخ ک.سمو لیس میزد تف میزد بهش تف های پر از اب دهنش و داقش ک.سمو خیس کرده بود زبونشو میکرد توی سوراخ ک.سم و من حشری میشدم توی دهنش خودمو تکون میدادم دستام بسته بود نمیتونستم هیچکاری کنم داشت شکنجنم میداد یهو ک.یر کلفتشو تف زد بهش و خشک خشک کرد توی ک.سم اوووف ایییی حسین پارم کردی اخ یکم درد داشت ولی نه دردی که با ک.یر محمد و اسماعیل کشیدم کاملا گشاد شده بودم حسین ک.یرشو درمیاورد اوف اوف میکرد و میگفت چه قار خوشگلی داری ساحلم اوف حشریم میکرد با این حرفاش بهش گفتم دوست داری؟ دوست داری پارم کنی؟ گفت ارهه ک.یرشو محکم کرد توی ک.سم که نفسم بند اومد دستم بسته بود نمیتونستم جلوشو بگیرم محکم تلومبه میزد توی ک.سم و هی اه اه میکردم خایه هاش میخورد به شکمم با دستش کمرمو گرفت و تلومبه میزد بدن تپل گوشتی سفیدم لای دستای اون چنگ میخورد و قرمز میشد جای دستاش روی ک.ونم میموند وقتی زربه میزد همش حرفای س.کسی بهم میزد


-تو جنده کی هستی ؟ هااا 
+جنده توام اووف اییی
-اوف جرت میدم امشب 
+اوف بده جرم بده حسین جرم بدههه اخخ

محکم تلومبه میزد توی ک.سم و با انگشتش توی کونم فشار میداد از دوتا سوراخم داشتم گاییده میشدم حسین ابش داشت میومد اون ک.یر کلفتشو توی ک.سم نگه داشت و تمام ابشو ریخت توی ک.سم اوف چقدر داقه اه کیرشو کشید از ک.سم بیرون بندایی که دستمو بسته بود رو باز کرد و گفت برو حموم خودتو بشور بریم خونه دیر وقته ساعت 3 شب بود و هرشب من 12 خونه بودم رفتم حموم خودمو تمیز کردم اومدم دیدم حسین خودشو توی دستشویی تمیز کرده و لباسشو پوشید نشستم روی تخت و اماده رفتن بودم رزا رو اوردم کنارم نگاش میکردم چشمای مشکی پسرم به چشمای من رفته بود دماقش مثل دماق باباش بود حسین توی کمدش یه دسته پول اورد که حتی بیشتر از حقوق پنج ماهم بود داد به من و من نگرفتم پرت کرد توی صورتم گفت یا بگیر یا گمشو دیگه اعصابمو خورد نکن بهم برخورد از این رفتارش خیلی ناراحت شدم و راه افتادم پول رو برداشتمو رفتم یه اسنپ گرفتمو خودمو رسوندم خونه فاطمه کلید داشتم فاطمه خاب بود من اومدم اروم خابیدم و صبح شد پاشدم فاطمه اومد گفت چرا تو نرفتی سرکار گفتم دیگه نمیرم گفت چرا؟ گفتم دیشب که دیر اومدم خونه یه خونه دیگه بودم گفت کجا بودی ساحل؟؟؟ اخم کرده بود و گفتم خونه حسین بودم ساحب کارم باهم س.کس کردیم و اون یه دسته پول بهم داد خیلی عصبی بود و من قبول نکردم گفت یا بگیر یا گمشو منم ناراحت شدم اومدم فاطمه زد تو سرش گفت

تو اخر خودتو نابود میکنی با این جنده بازیات ساحل نکن توروخدا زندگیتو نابود نکن دلت برای رزا نمیسوزه ؟؟؟ دلت برای این معسوم نمیسوزه؟ میخای بزرگ شد همه بهش بگن مادرت یه جنده بود که با همه رابطه داشته؟؟؟؟ نکن زندگیتو نابود نکن چشمام پر اشک شده بود و رفتم صورتمو شستم بعد از حرفای فاطمه به کارام فکر کردم و تصمیم گرفتم دیگه هیچوقت جنده بازی نکنم و به زندگیم ادامه بدم و درکنار پسرم زندگی خوبی داشته باشم و این بود پایان داستان ساحل و محمد.

نویسنده : محمد سالسون

پارت 19

 

اروم چشمام رو باز کردم و گفتم حسین کجا داریم میریم گفت داریم میریم بگردیم گفتم مگه نمیخاستیم برسونی منو گفت نه بریم یکم بگردیم عزیزم من حدس زده بودم میخاست منو بکنه و منم که تشنه ک.یر بودم قبول کردمو گفتم باشه بریم حسین من رو برد به خونشون و در رو بست رفتیم بالا رزا رو گزاشتم توی اتاق خابید مانتو خوشگلمو دراوردم تاپ قرمزم بود که سینه های گندم میخاست تاپمو پاره کنه حسین رفت توی اشپز خونه و یه چایی درست کرد و دعوتم کرد به خوردن چایی و خوردیم چایی رو کنار هم نشستیم من اروم نگا به شلوار حسین میکردم و میدیدم ک.یرش چقدر کلفت شده تشنه بودم به خوردن ک.یرش بلند شدم و حسین که داشت نلوزیون نگا میکرد کنترل رو برداشتم و بستم تلوزیون رو زانو زدم جلوش گفتم من که میدونم دوست داری این سینه های بزرگو خوشگلم واسه تو باشه چرا نمیای امشب از چراق قرمز رد بشیم؟ 
پوز خندی زدو انگشت شستشو گزاشت روی لبام انگشتشو مک میزدم مثل ک.یر میخوردمش و هی ملچ ملوچ میکردم حشری شده بودم با دستام سینه هامو روی تاپم میمالیدم دوست داشتم هرچی زودتر اون ک.یر پیرمرد بره توی ک.سم دستشو برداشت و برد پایین تاپمو دراورد و چون سینه هام ازیت میشدن من سوتین نپوشیده بودم و سینه هام یهو زد بیرون و نوک سیاه قهوه ایش حسین رو بیشتر خمار میکرد سینه هامو گرفتم توی دستام و مالیدم اه ناله میکردم نوک سینه هامو میلیسیدم تف زدم روی سینه هام و باهاش مالیدم سینه هامو حسین حشری شده بود نوک سینه هامو با دستاش گرفت محکم فشار داد جیییق کشیدم گفتم چکار میکنی عوزی دردم اومد گفت ببخشید ساحلم نمیخاستم دردت بیاد خوشگل خانوم گفتم حالا بیخیال نمیخای شلوارمو دربیاری؟ 
گفت باشه و من رفتم روی کاناپه دراز کشیدم حسین رفت توی ماشین کاندوم بیاره بهش گفتم


+حسین عزیزم
-جانم ساحلم
+کجا میری عشقم؟ میخای ساحلتو توی این حشرش ول کنی؟
-با صدای نازکش گفت نه عزیزم میرم توی ماشین کاندوم رو بیارم 
+یه خنده ریزی کردم و گفتم نمیخاد قرص میخورم بیا


گفت باشه و اومد من داق داق بودم حسین اومد شلوارشو دراورد پیراهن مردونه مجلسیش هم دراورد انداخت روی صورتم خیلی وحشی و خشن بود با اینکه با همه من رابطه داشتم ولی حسین خیلی وحشی تر بود گفت شلوارتو با شورتت رو درار تا بیام رفت توی اتاق و من لخت شدم رو مبل صدام زد گفت بیا توی اتاق و اومدم اون اتاق رو به روی اتاق رزا بود و رزا کاملا توی دید من بود توی دست حسین یه بند بلند بود و یه چسب نواری گفتم اینا چین گفت دوست داری برده بشی؟ اول بهم برخورد و بعد بهش فکر کردم یه لحزه و گفتم من که با اسماعیلو محمد و علی امیر بودم چرا با حسین هم این س.کس رو تجربه نکنم گفتم چشم اومدم و روی تخت داگی شدم دستامو با بند به تاج پایین تخت بست و لخت لخت بودم اومد روی تخت پشتم بود با دستای پیرمردیش زد روی کونم یکم دردم اومد ولی خب محمد از این بیشتر منو پاره کرده بود عادت کرده بودم حسین با اینکه پیرمرد بود ولی ک.یرش هنوز کلفت مونده بود انقدری حشری بود که انگار چند سال ک.س نکرده بود منم که یه ک.س گوشتی و یه سینه پر از شیر مادر داشتم اوممم ک.یر کلفتشو احساس میکردم میکشید روی ک.سم قلقلکم میومد داشت عزابم میداد با این کارش حشری شده بودم داد زدم گفتم بکن توش حسین دیوونم کردی با دستش زد روی ک.ونم و گفت خفه شو جنده هرچی من بگم همونه گفتم چشم من دیگه اشکم نمیومد و خوشم میومد از ک.س دادن به مردای قریبه خودمو رها کردم تا حسین کارشو بکنه

پارت 18

صبح شب و من رزا رو سپردم به فاطمه تا برم دنبال کار بگردم من از دیروز یه زن بیوه شده بودم رفتم تا یه کار پیدا کنم بتونم خرجی خودم و رزا رو دربیارم رفتم توی یه دفتر بیمه و یه پیر مرد 45 . 46 ساله بود سلام دادم نشستم پیر مرده فکر کنم مجرد بود و یا شاید زنش فوت کرده بود نمیدونم اشنا شدیم و حقوق رو باهم به توافق رسیدیم تایم کاریم از ساعت 4 بعد از ظهر بود تا 11 شب یه مدت میرفتم سرکار و اینکه منشی دفتر بیمه شده بودم با اینکه به رزا هم شیر میدادم سینه هام خیلی بزرگ بودن و هرکی میومد نگاهش به این سینه های خوشگلم میوفتاد که خط سینه هام از تاپ قرمزم مشخص بود همچنین مانتو جلو بازم و یه شلوار لی ابی که تنگ که قوص کمرم و ک.ون گندم توش مشخص بود رون های گوشتی و سفیدم همیشه ساحب کارم اون پیرمرده اسمش حسین بود و خیلی دوستم داشت مثل دختر پدر باهم بودیم و یه 5 ماه گزشت و اون رابطش با من گرم تر شد شب ها اون منو میرسوند خونه فاطمه و چیزی نیاز داشتم یا حقوقمو ازاف تر میداد یا بهم پول میداد و با رزا اشنا شده بود همیشه براش اسباب بازی میگرفت خلاسه یه شب زمستون بود و رزا تقریبا یک سالو خورده ایش شده بود هوا خیلی سرد بود تایم کاریم تموم شد و حسین گفت بیا برسونمت ساحل خانوم گفتم باشه و رفتیم یکم خسته بودم توی راه که میرفتیم خابم برد خونه فاطمه دور بود از مرکز شهر و وقتی خاب بودم زیر چشمی به حسین نگا میکردم حسین توی دفتر وقتی میومد برای امزا و کار های اداریش همیشه چشمش هیز بود و به خط سینه هام نگا میکرد منم که خوشم میومد و هی دلبری میکردم ارایش های رنگی و لباسای تنگو س.کسی میپوشیدم میومدم دفتر خلاسه زیر چشمب نگاهش کردم و دیدم دستشو گرفته روی ک.یرش و هی میماله فکر میکرد من خابم و نمیبینم من داشتم میدیدم خوشم میومد ک.یرش زیر شلوار تنگش داشت خفه میشد دلم لک زده بود و باز دلم میخاست مثل اون روزا برای اسماعیل ساک میزدم ک.یر حسین رو بگیرم توی دهنم

پارت 17

کم کم راه افتادیم و رسیدیم جلو خونه بابایینا و پیاده شدم اشکامو پاک کردم اولش نمیومدم گفتم محمد تورو خدا پیاده شد در سمت من رو باز کرد و دستمو گرفت محکم کشیدم از ماشین بیرون و اومدم بیرون در رو بست اومد در زد باز کردن دیدن من چشمام پر از اشک گریه است سرمو انداختم پایین و رفتم تو اتاق مامانم بابام اومد گفت چی شدا محمد گفت بیا بیرون بابا چند کلمه حرف بزنیم من پشت پنجره داشتم نگاشون میکردم محمد با بابام حرف میزد درباره من بابام قلبش زعیفه و زود ناراحت میشه خلاسه دیدم یهو بابام زد تو سرش و نشست رو زمین محمد دستشو گزاشت روی شونه هاش و نوازشش کرد در گوشش یه چیزی گفت ولی نمفهمیدم چی گفت رفت بیرون و سوار ماشین شد رفت بابام اومد دستمو گرفت و گفت برو بیرون من دیگه دختری به اسم ساحل ندارم مامانم خونه نبود روز قلبش خطمو خاموش کرده بودم و گوشیم توی ساک داخل خونه فاطمه بود خطم خاموش بود و من اواره شدم حتی از خونه بابام اسنپ گرفتم و رفتم خونه فاطمه رسیدم در زدم در رو باز کرد پولی نداشتم بدم به اسنپ فاطمه گفت من میدم کرایه رو داد و اومدم داخل گریه میکردم فاطمه گفت چی شده گفتم بابام منو از خونه انداخت بیرون و گفت دیگه دختری به اسم تو ندارم حالم خیلی بد بود پول هیچی نداشتم تا اینکه 4 . 5 ماه گزشت از این ماجرا و من پیش فاطمه زندگی میکردم فاطمه خیلی در حق من لطف کرد و من خیلی محتاجشم اون روزا شکمم بزرگ شده بود و رفتیم تست دادیم من حامله بودم مشخص نبود پدر بچم کیه فقط میدونستم فرزندم پسره و همینطور من مادرشم و معلوم نبود از علی بود یا امیر یا حتی از محمد یا اسماعیل بعد چند ماه من حالم بد بود وقت زایمانم بود و رفتیم یه بیمارستان دولتی با دفترچه زایمان کردم و پسرم رو به دنیا اوردم اسمش رو گزاشتم رضا و از اون روز به بعد مشقول زندگی با پسرم و فاطمه بودم سینه هام بزرگ شده بودن پر از شیر و س.کسی بودن هرشب میمالیدم سینه هامو تا برای رزا شیر بریزم توی شیشه شیرش و هر شب گریه میکرد دردسر های مادر پسری تا اینکه

پارت 16

گریه کردم و رفتم توی ماشین نشستم محمد روشن کرد و رفتیم محضر اونجا که رسیدیم استرس داشتم اشک تو چشمام جمع شده بود حالم اصلا خوب نبود حالت های حاملگی بهم دست داده بود و سرگیجه داشتم رفتیم داخل و در رو زدیم عاقد گفت بیاین داخل رفتیم و نشستم روی صندلی محمد گفت حاج اقا این زن من بیخبر و با هزار تا دروق کثیف به من خیانت کرد و با داداشش رابطه داشت همچنین دیشب توی بیابون پیداش کردم و داداشش و دوستای داداشش بهش تجاوز کرده بودن عاقد سرشو اورد پایین و گفت استغفرالله استغفرالله دختر گلم تو جوون رعنا و خوش برو رو چرا این کار هارو کردی؟ 
سرم رو نمیتونستم بیارم بالا از خجالت و ترس 
محمد داد زد
سرتو بیار بالا ساحل سرتو بیار بالااا !!
اوردم بالا و خبلی میترسیدم با گریه جواب دادم 
گفتم حاج اقا ببخشید بخدا نمیخاستم دست خودم نبود بهم تجاوز کردن محمد بلند شد رفت پیش عاقد و گفت حاج اقا طلاق رو بنویس این زن دیگه زن زندگی نیست زنی که طن فروشی کنه جاش توی خونه من نیست بنویس طلاق رو 
حاج اقا گفت صبر کن جوون شاید به کارش دقت کرده و درک کرده که اشتباه کرده شاید بخاد درست بشه محمد نگاهی به من کردو گفت ای تف تو روح تو که بخای درست بشی برگشت و گفت نه حاج اقا بنویس طلاق رو من اینو دیگه نمیخام از ترس بابام داشتم میلرزیدم خانوادمون نمیدونستن و خدا میدونست چه بلایی سرم میاد عاقد شناسنامه هارو خاست و محمد شناسنامه من رو از دستم کشید و با شناسنامش داد به عاقد و کار هاشو کردن و اومدیم بیرون سوار ماشین شدیم گفتم کجا میبری منو گفت میبرمت پیش بابات ببینه چه دختری بزرگ کرده گریه کردم قلبم دیگه نمیزد با استرس و ترس سوار شدم نمیدونستم قراره چه بلایی سرم بیاد

پارت 15

 

گفت بخور ببینم چته چرا اینجوری شدی خوردم و با یه دل خون و چشمای پر از اشکم براس تعریف کردم اسم دوستم فاطمه بود و یک سال از من کوچیک تر  شوهر نکرد رفت دانشگاه خلاسه... براش تعریف کردم

فاطمه من یه چند روزی به محمد دروق گفتم خیلی دروق ها گفتم بهش و حتی بهش خیانت کردم با داداشم اسماعیل وقتی محمد ماعموریت بود سکس کردم و اسماعیل من رو به یه مهمونی تولد دعوت کرد و منو مست کردن بردنم بیابون تاریک و اونجا بهم تجاوز کردن من خیلی بلا ها سرم اومده توی این سه روز امشب اسماعیل و رفیقاش منو ول کردن توی بیابون و رفتن مست مست بودن من لخت توی این جاده زنگ زدم به محمد اومد دنبالم و خیلی اعصبانی بود محمد منو از خونه انداخت بیرون مجبور شدم بیام پیش تو و هیچ جایی ندارم نه پولی نه چیزی و حتی شاید از اسماعیل یا محمد سا حتی امیر یا علی من حامله باشم همشون منو کردن من پاره شدم ک.سم و ک.ونم گشاد شده نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم اگه حامله باشم چی حالمم بهم میخوره حالت تحوع دارم فاطمه زد تو سرش و گفت خاک تو سرم تو با این کارات زندگیتو نابود کردی دختر گزشت و خابیدیم صبح شد محمد پیام داد با چشمای خاب الود پیامش رو نگا کردم و نوشته بود 

- هرجا هستی همونجا بمون ساعت 08:32 دقیقه میام دنبالت بریم محضر کارت دارم 
+چی محمد محضر برای چی؟

دیگه جواب پیام هامو نداد و من ترسیدم پا شدم دوباره اشک تو چشمام جمع شده بود صورتمو شستم و یه صبحونه خوردم چمدونم تو اتاق فاطمه بود و رفتم لباس عوز کردم اماده بودم ادرس رو نفرستادم برای محمد و رفتم جلوی در خونه خودمون و زنگ زدم محمد اومد گفت چه شوقی داری برای طلاق گرفتن سر وقت میای با گریه گفتم محمد چپ چپ نگا کرد و گفت ها چته؟ گفتم محمد محضر ؟؟؟ گفت اره همونجا که تورو از زندگیم میندازم بیرون تو جات توی زندگی من نیست فیلم گند کاریات رسیده دستم دادم دست قاضی شنبه دادگاه داریم شناسنامه و کارت ملیتو بردار بیا جلو محضر اسممو از توی شناسنامت درمیارم

پارت 14

اومدم از حموم بیرون و مستقیم رفتم توی اتاقم و با گریه لباسمو پوشیدم خیلی استرس داشتم میترسیدم محمد بلایی سرم بیاره میترسیدم اومدم بیرون دیدم محمد نیستش نگا کردم توی تراس داشت سیگار میکشید رفتم پیشش گفتم محمد گفت بله گفتم محمدم گفت بلهه ترسیدم رفتم عقب و گفتم چت شده از دستم ناراحتی سیگارشو خاموش کرد و تو چشمام نگا کرد سرشو تکون داد و اومد داخل روی مبل نشست اومدم رو به روش زانو زدم گفتم ببخشید من اشتباه کردم خیلی اعصبانی شده بود از این ریخت من که بهم تجاوز کردن وسط بیابون تاریک زد توی گوشم یهو برق از چشمام پرید شروع شد حرف زدناش
تو گوه خوردی رفتی مهمونی
تو گوه خوردی به من دروق گفتی
تو گوه خوردی رفتی به بهونه دیدن دوستت 
این چه وزعشه ؟ من تورو گزاشتم بری تولد که اینجوری زخمی برگردی؟؟
تو گوه خوردی به من دروق گفتی 
یه نگا کن خودتو توی اینه ببین فرشته به این خوشگلی رو چکار کردن 
خدا منو لعنت کنه که اون روز من دست ننمو گرفتم اومدم دم در خونه شما که تورو بگیرم با امید یه عمر زندگی پاک این بود زندگی پاک؟ 
گمشو از خونم برو بیرون وسایلتو جمع کن سریع باش 
بغض توی چشمام جمع شده بود نمیدونستم چه خاکی تو سرم بریزم رفتم سراق کمدم و چمدونمو اوردم لباسامو انداختم توش و با گریه زدم بیرون نه پولی داشتم نه خونه ای نه چیزی زنگ زدم اسماعیل اسماعیل رد تماس داد دوباره زنگ زدم اشقال بود فکر کنم مسدودم کرده داداش خودم منو گول زد و بهم تجاوز کردن جلو چشاش حتی الان نمیتونم بهش پناه ببرم مجبور شدم رفتم خونه دوستم و شب رو اونجا بخابم تا ببینم چی میشه رفتم اونجا دوستم مجرد بود هنوز دانشجو هست و با چشم پر از اشک رفتم دم درخونشون در خونه رو زدم در رو باز کرد وای ساحللل چی شده خاک به سرم هیچی ابجی حالم خیلی بده چرا چی شده بیا داخل ببینم چیکارت کردن اومدم داخل و در رو بست چمدونم رو گزاشتم توی راه رو و رفتم وی مبل نشستم برام اب قند اورد

پارت 13

 

اه بکش بیرون ک.یرتو اوخ داداش اسی اومد اسمش امیر بود اون زیاد نمیکرد منو فقط یه دل سیر این ک.س خوشگل گشادمو لیس میزد اومدیم بیرون از ماشین دوباره رفتم لنگامو دادم بالا توی صندلی عقب ماشین و امیر شروع کرد خوردن ک.س پاره من چقدر خوب میخورد انگار چند روز هیچی نخورده اوف توی دلم گفتم اینم مثل محمد چقدر خوب میخوره اههه اییی لعنتی چوچولمو دندون میگرفت زبونشو تا اخر توی ک.سم کرده بود با اون صدای خوشگلش صدام میزد


-ساحل عشقم 
+جانم امیر جونم اییی
-دوست دارم طعم ک.ستو لعنتیی اووممم
+بخور واسم حرف نزن امیر اه

سرش بین پاهای سفیدو گوشتیم قفل شده بود داشت همینجوری میخورد یهو دست خودم نبود جیییق کشیدم ارزاع شدم ک.سم پر اب بود ماشین اسماعیل خیس خیس شده بود امیر باز به خوردن ک.سم ادامه میداد همینطو واسم میخورد اه اه امیر اوووف اروم تر دیوونه اههه دیگه خسته شده بودم با مشت میزدم توی سرش ولم نمیکرد ک.یرشو دراورد میخاست بهم تجاوز کنه داشتم پاره میشدم از این همه ک.یر کل بدنم زخم شده بود از چنگ زدن امیرو علی بهم تجاوز کردن از اسماعیل خیلی ناراحت شده بودم که انقدر بیقیرته که خاهرشو توی بیابون پیش رفیقاش ول کرد و رفت دنبال مست کردنش و به خاهرش تجاوز کردن بعد از اون شب من خیلی داقون شدم و اونا ولم کردن رفتن مست بودم و اونا حالشون خراب بود من توی بیابون و یه گوشی بودم تنها تاریک مثل اتاق خابم که اتاق تاریکی هست میترسیدم گریه میکردم لباس نداشتم بدنم پر از اب ک.یر بود زنگ زدم به محمد گریه میکردم وسط بیابون توی ماعموریت بود محمد سریع خودشو رسوند به ادرسی که دادم دید لخت لختم و جا خورد از این حرکتم سوار ماشین شدیم و اومدیم خونه محمد خیلی اعصبانی بود رفتم حموم
همه جام زخم بود سینه هامو لیف کشیدم پز از جای دست اون علی و امیر بود حوله گزاشتم دور خودم و اروم

پارت 12

اسماعیل بهم مشروب تارف کرد و من قبول نکردم اول و بعد اخم کرد با اسرار قبول کردم و خوردم سه پیک که بهم دادن مست مست بودم حالیم نبود کجا داریم میریم یکم حالت تحوع داشتم و نمیدونستم چه بلایی سرم اومده انگار توی مشروبه یه چیزی بوده یا شاید من یه چیزیمه دیدم از بزرگ راه داریم میریم سمت پلیس راه و بیرون از شهر بعد اون دوستای اسماعیل مانتوم رو باز کردن توی صندلی عقب شیشه ها دودی بود چیزی نمیدید کسی مانتوم رو باز کردن و یه سوتین اسفنجی قرمز با سینه های بزرگ من یکی از دوستای اسماعیل دستشو برد توی سینه هام و میمالید من داق داق شده بود ک.سم و توی هوا بودم مست مست اونیکی رفیقش اسمش علی بود سوتینمو باز کرد کامل پاره شد بندش دوتا سینه های بزرگو خوشگلم افتادن بیرون همشون تشنه بودن به سینه هام علی یکیشو گرفت به دندون از نوک سینه هام میخورد انقدر خورد که فکر کنم یکم شیرم ریخت توی زبونش اونیکی دوست اسماعیل میمالید ک.سمو روی شلوار رسیدیم به یه جاده خاکی و پیاده شدیم من سینه هام ول بود لخت داشتم با علی حال میکردم که گفتن نوبتی برین تو ماشین اولش علی منو برد توی ماشین و شلوارمو تا زانو کشید پایین من توی ماشین بودم علی بیرون حالت داگی شدم روی صندلی عقب علی شلوارشو دراورد تا زانو و اون ک.یر کلفتو سیاهشو کشید به خط ک.سم من داشتم دیوونه میشدم جییییق میکشیدم توی این بیابون تاریک هیچکس نبود حال میکردم یهو دیدم یه چیز کلفت رفت توی ک.س خوشگلم دیدم علی با این ک.یر کلفتش افتاده به جور ک.سم اوف خیلی کلفتههه اه اه جییق تورو خدا اروم بکن وای اسماعیل کمکم کن وای ایییی داشتم جر میخوردم که اسماعیل اومد علی مست مست بود علی رفت پیش بقیه اسماعیل اومد پیشم گفت تکون نخور ببینم فاحشه کوچولوی محمد خندیدمو گفتم محمد خر کیه من مال توام حشری شده بود و رفت پایین سراغ ک.سم تف زد به سوراخم و مالید با دستاش اروم اون ک.یرشو که چند بار براش خوردم رو دوباره جلو رفیقاش گزاشت توی ک.س من اووف خوشم میومد از ک.یراشون خیلی کلفت بودن تشنه اب ک.یر بودم اسماعیل داد میزد فرو کرد توی ک.سم اوف  اه اه اسماعیل اییییی ک.سم اروم بکن لعنتیییی توروخدا اشکم دراومده بود گریه میکردم داد میزد گفت نشنوم صدتو ساحل وگرنه جرت میدم داشت ارزاع میشد ابشو خالی کرد توی ک.سم اوف داق بود خیلی داقه لعنتی

پارت 11

 

و قطع کردم رفتم سراق اشپزخونه و یه نهاری درست کردمو خوردم خونه ساکت و خالی بود دیگه صدای اه ناله هام کم شده بود دلم باز ک.یر میخاست همش پیش خودم فکر میکردم توی اون مهمونی همش پسر من دختر چه بلایی سرم میاد خلاسه نهارمو خوردم و هوا تاریک شد اسماعیل زنگ زد

-الو عزیزم
+جانم نفس ساحل
-اماده شو بیا پایین با بچه ها دم در وایسادیم


سریع رفتم پای اینه و یه ارایش کوچیک کردم لباس زیر خوشگلمو پوشیدم و یه مانتو جلو باز رفتم پایین درو بستم و سوار ماشین شدم 5 تا پسر بودن با من شیش نفر توی یه ماشین من وسط اینهمه پسر صندلی عقب همشون مست بودن انگشتم میکردن منم که یکم دلگیر بودم محل نمیدادم

پارت 10

 

وقتی دید دارم التماسش میکنم دستشو گزاشت روی دهنم و داشتم خفه میشدم همینجوری توی ک.سم تلومبه میزد مثل یه برده جنسی زیر اون ک.یرش داشتم جر میخوردم تاقط این همه درد رو نداشتم دیشبش اون اسماعیل صبحش محمد داشتم کامل جر میخوردم یهو محمد باز ارزاع شد و ابشو ریخت روی سینه هام سینه هایی که محمد از قبل با دستاش انقدر فشار داده و خورده کبود و قرمز شده تتو روی سینه هام محمدو بیشتر دیوونه میکرد عاشق بدن سک.سیم بود ارزاع که شد رفت روی مبل و دراز کشید تا یکم نفس بگیره صدای نفسای مردونش دلمو اب میکرد منم که جر خورده بودم وسط پزیرایی ک.سمو میمالیدم تا دردش ارون بشه یک قطرع از اب داقش که روی سینه هام بود رو خوردم اومممم خیلی خوشمزس من دوست دارم ابشو بلند شدم رفتم توی حموم و خودمو شستم سینه های سفیدم سفید تر شده بود از اب محمد خیلی داق بود ک.سم اینبار دیگه واقا پاره شده بودم خودمو شستم اومدم توی اتاق و لباسامو عوض کردم محمد هنوز لخت روی مبل بود صداش زدم و گفت جانم گفتم برو خکدتو بشور عشقم امروز خیلی روز خوبی بود مرسی اقاییم پاشد و یه بوسی از لبام گرفتو رفت توی حموم لباساشو پوشید اومد بیرون یه میز نهار درست کردم براش باهم خوردیمو محمد رفت سرکار تا اینکه یهو گوشیم صدا داد و نگا کردم تا اسماعیله پیام داده بود نگا کردم نوشته زنگ بزن بهم کارم مهمه زنگ زدم با استرس و ترس دیدم خیلی اعصبانیه 
+الو جانم
-الو کجایی تو ؟
+خونه ام تازه محمدو راهی کردم رفت سرکار چی شده عزیزم؟
-امشب یه مهمونی دعوتم خودتم که میدونی داداشت جز تو کسیو نداره میخام ببرمت مهمونی امشب یجوری محمدو بپیچون 
+اممم باشه نفس ابجی میام 
-اوکی پس من منتظر خبرتم خوشگلم

قطع کردم و رفتم توی اتاق ساعت 12 ظهر بود فکرم مشقول بود چطوری محمد رو بپیچونم اگه متوجه بشه دارم یکارایی میکنم چی وایی چکار کنم رفتم به محمد زنگ زدم و گفتم
+الو عشقم 
-جانم نفسم
+من امشب تولد دوستمه گفته بیا کمکم کن وسایلارو تزعین کنیم میشه برم؟
-باشه خانومم برو ولی مواظب خودت باش باشه دورت بگردم؟ شب دیر نکنیا
+امم محمد
 -جان دلم
+میشه شب پیش دوستم بخابم اخه خیلی وقته ندیدمش دلم براش یه زره شده 
-باشه فقط یه بار منم شب خونه میخابم صبح زود میام دنبالت شب اصلا نرید بیرون باشه 
+باشه عشقم چشم 

قطع کردم و یه خنده شیطانی تو دلم کردم و گفتم این بیچاره بدبخت نمیدونه میخام برم پیش اسماعیلم و رفتم روی مبل با اسماعیل چت میکردم گفت بیا تصویری اومدم زنگ زدم وای چه چیزی دیدم یه عالمه پسر توی یه خونه مجردی بودن داشتن مست میکردنو عرق میخوردن روی میز پر از مشروب بود تقریبا

پارت 9

سرمو بالا پایین میکردم هی میخوردمش اون ک.یر خوشگلشو یواشکی زیر چشمی نگای صورت ماهش میکشم داشت کم کم ارضاع میشد ابش یهو بیخبر ریخت توی حلقم و اون ارزا شد ابشو قورت دادم حالا من مونده بودم حلاک اون ک.یر کلفتش حشری بودم شورت خوشگلمو دراوردم محمد اومد بلند شد رو به روم از گردنم یه گاز کوچیک گرفت و رفت روی صندلی نشست خیلی حشری و وحشی شده بود انگار چند ساله منو نکرده بود لخت لخت با اون خط ک.سم اومدم اروم نشستم روی ک.یر کلفتش روی صندلی صورتم توی صورتش لبامو گزاشتم روی لباش تا دردم کم تر بشه و اروم روی اون ک.یر نازش بالا پایین شدم بهترین حسو داشتم ولی یکمم دردم میومد چون دیشب زیر اون ک.یر بزرگ اسماعیل بودم ولی خوب بود حسش محمد که حشری و وحشی شده بود دستشو گزاشت دور کمرم و خودش بالا پایین کرد توی ک.سم تلومبه میزد جوری که حس میکردم رحمم داره پاره میشه خیلی حس خوبی بود اروم لبامو از لبش جدا کردم اومدم پیش گوشش اروم با صدای نازک حشریم گفتم عشقم نمیخای منو ارزاع کنی؟
گفت چشم عشق دلم بلند شدم از روی ک.یرش و محمد روی زمین خابید حالت 69 شدیم ک.س خوشگل گوشتیم توی دهن محمد بود اوف نمیدونی چطور با دلو جون میخورد واسم انگار چند روز بود هیجی نخورده بود اه ناله هام پیچیده بود توی خونه جوری که همسایه ها تا دم در رد میشدن میفهمیدن من زیر یکی دارم خفه میشم همونطور که اون برام داشت میلیسید من ک.یر خوشگلشو توی دهنم گرفتم و سرمو بالا پایین میکردم انقدر خوردم براش داشت فکم کنده میشد ک.یرش خیلی کلفته دارم میمیرم وای دارم ارزاع میشم محمد ک.سمو خیلی خوب میخوره اروم بلند شدم از روش و روی زمین خابیدم دوتا لنگام رو هوا بود ک.سم داشت ارزاع میشد محمد با دوتا انگشتش افتاد به جون ک.سم و مالید انقدر تلومبه زد با انگشتای بزرگو مردونش تا ابم فواره زد بیرون کل خونه پر از اب ک.س من شده بود وقتی ارزاع شدم محمد ک.یرشو دوباره گزاشت توی ک.سم و هی تلومبه زد ایندفه خیلی وحشی شده بود جوری که حتی به التماس هام گوش نمیداد محکم تلومبه میزد توم وای اه محمد اوف اروم تورو خدااا دارم جر میخورم محمد گوش نمیداد هی میزد توم

پارت 8

اروم دستمو بردم توی صورتش و گونه هاشو گرفتم تو چشمای قهوه ایش نگا کردم به ته ریش مردونش دست کشیدم و گفتم چرا که نه شوهرم هرچی بگه من براش از دلو جونم انجام میدم گفت برو تا بیام رفتم و لباسامو دراوردم من بودم و یه سوتین سفید خوشگلم و یه شورت که بندی بود و فقط روی ک.سمو گرفته بود و بندش از لای ک.ونم رد شده بود خیلی س.کسی و داق اومدم روی مبل دراز کشیدم روی سینه هام و دیدم محمد اومد بیرون و لخت لخت با یدونه حوله اومد بالا سرم و گفت خانوم خوشگلم چخبر گفتم سلامتی چشمای خوشگلت اقاییم خوب گزشت بهت سفر کاریت؟ گفت اره ولی دلم برا لبای گوشتیت یه زره شده ریز خندیدم و گفتم اخه شیطون تو که یه روز فقط نبودی گفت یه روز که هیچی یه ساعت من پیش تو نباشم که نمیشه خرگوشم خندیدم و خجالت زده شدم با اینکه خوشم میومد از این کاراش و حتی دیشبم زیر اسماعیل بودم حس شهوتم بیشتر میشد با محمد و اومد حوله رو دراورد و اون ک.یر گندشو به چشمم کشید توی خونمون یه شب نمیشد که محمد پدر منو درنیاره با اون ک.یر کلفت و رگ دارش منم که دلم لک میزنه برای ک.یر های کلفت پا شدم نشستم روی زانو هام و جلو روش زانو زدم محمد مثل سلطان روی مبل نشسته بود و منم مثل یه عروسک جنسی جلوش تشنه ک.یر و منطزر بودم دعوتم کنه به س.کس ک.یر کلفتشو گرفتم توی دستام و برای جق زدم هی بالا پایین بالا پایین با صدای کلفت مردونش اه های ریزی میکشید و منم دلم میرفت سرمو گزاشتم لای پاهاش و کلاهک ک.یرشو به لبام مالیدم مثل بستنی اون ک.یر خوشگلو کلفت تر از ک.یر اسماعیل رو میلیسیدم اینبار دیگه محمد مثل اسماعیل نیست براش مهم نیست موهام ازیتم کنه یا نه چون من زنشم و باید براش بخورم وقتی که دوست پسر دوست دختر هم بودیم توی پارک همیشه خشن ولی رمانتیک بود خلاسه گرفم توی حلقم

پارت 7

 

یهو چشمم به ساعت خورد دیدم ساعت 4 هست و اینکه محمد الانا پیداش میشه به اسماعیل گفتم بریم حموم الان دیگه محمد میادش و گفت باشه رفتیم حموم و توی حموم کی.رشو گرفتم توی دستام زیر دوش حموم ک.یر کلفتشو میمالیدم توی دستام و اونم دستشو میکشید به ک.سم و میمالیدو تمیزش میکرد دوش که گرفتیم خودمونو شستیم و اومدم بیرون توی اتاق داشتم با گوش پاک کن گوشمو پاک میکردم تا اینکه دیدم اسماعیل دست به ک.یر اومد تو اتاق نگاهی به ک.یرش کردم و گفتم اینکه هنوز کلفته لعنتی اسماعیل گفت بدن س.کسی تورو دید میخای کلفت هم نباشه خوشگلم خندیدم و توی اینه هی نگاش میکردم باز دهنم اب افتاده بود برای اون ک.یر کلفتش دوست داشتم بلیسمش و بخورمش رفتم جلوش ک.یرشو گرفتم تو دستم اول یه بوس روی کلاهک ک.یرش کردم و با دلو جون براش ساک زدم انقدر خوردم براش تا ابش دوباره اومد ایندفه ابشو تا اخر قورت ندادم و یزره شو ریختم روی کلاهک ک.یرش و باز ساک زدم براش خوشش میاد اسماعیل از ساک زدن من چون خیلی خوب میخورم محمد عاشق لبای منه و همینجور هی براش میخوردم ابشو کامل اوردم و قورت دادم بلند شدم از لباش بوسیدم و گفتم پاشو تنبل جمع کن این کلفتتو برو لباستو بپوس محمد میاد دوتامونو جر میده بدبخت میشم رفت لباسشو پوشید و خدافزی کرد و منم مشقول شدم به خودم لباس ستمو پوشیدم که خیلی تنگ بود ک.ون گنده و سفیدم توش برق میزد محمد خیلی خوشش میومد از این لباسم که پیشش بپوشم پوشیدم و رفتم سراق اشپزخونه نگاهی به ساعت کردم و ساعت 7 شده بود محمد الاناس که برسه رفتم توی یخچال و یه صبحونه ای اماده کردم در خونه رو زدن و حدس میزدم که محمد باشه و در رو باز کردم دیدم اره محمده شوهر خوش اندامم گفتم خوش اومدی عشقم گفت مرسی و اومد داخل یکم خسته بود و اومد داخل در رو بستم و کتش رو دراوردم گفتم عشقم برو دوش بگیر بیا صبحونه بخوریم گفت باشه خانومم میرم الان برگشت رو به روم و من ترسیدم که شاید یه چیزی فهمیده باشه نکنه اسماعیل بهش چیزی گفته باشه !!! و گفت خانومم دیشب بهت سخت گزشت؟ یکم مکس کردم و تو دلم گفتم خداروشکر هیچی نمیدونه و گفتم نه عشقم چیزی نشد خابیدم درارو قفل کردم تا امروز که تازه بیدار شدم یه بوسی روی گونه هام گزاشت و رفت توی اتاق که لباساشو جمع کنه و رفت دوش بگیره هنوز از درد زربه های اسماعیل ک.سم درد میکرد و یکم سختم بود پاهامو میبستم اخه ک.یرش خیلی کلفت بود محمد صدام زد و اومدم 
-ساحل 
+جانم عشقم 
-میای پشت کمرمو لیف بکشی عشقم؟
+باشه عشقم میام الان 

رفتم توی حموم و لیف رو برداشتم بدن لختش و تتو روی بازو هاش دلبری میکرد دلم میرفت برای بازو هاش لیف کشیدم به کمرش و یهو برگشت و لیفو از دستم گرفت شیر اب رو بستم و صدام گرفته بود توی حموم دوتامون خیس و من خفت شدم پیش محمد لباشو برد توی گردنم و بوسید از گردنم پشت گوشم گفت 
-خانوم خوشگلم خیلی وقته از شب عقدمون سکس نداشتیم نمیخای خستگی شوهرتو دربیاری ؟

پارت 6

یکم سوز میداد ولی لاشی تف نزد به سر اون کلفتش محکم داشت تلومبه میزد که من هی اه میکشیدم اه اه اروم تر اسماعیل جرم دادی اه تلومبه زدناش با اه ناله هام زیاد تر میشد کی.رشو توی روده و معدم حس میکردم تا اخرش کرد توم و من خیلی خوشم میومد از حس شهوت و لزتم جیق میکشیدم پتو روی تختم رو چنگ میزدم دستشو اورد و سینه های بزرگمو گرفت تو دستاش محکم تلومبه میزد و سینه هامو میمالید خیلی حس خوبی داشتم زیر داداشم بودم و محکم تر هی داشت تلومبه میزد توم و محمد هم نمیدونست دارم بهش خیانت میکنم... و همینطور هی داشت تلومبه میزد که کی.رشو در اورد و گفت برگرد و برگشتم دوتا پاهای گوشتی و سفیدمو بلند کرد و انداخت روی شونه های مردونش یه تف زدم به دستمو ک.سمو مالیدم خیس خیس شده بود کسم از درد داشتم گریه میکردم اروم کی.ر کلفتشو گزاشت توی ک.سم و من قش کردم از درد چون محمد هنوز دست به پردم نزده بود و من هنوز پرده داشتم با اولین فشارش محکم تلومبه زد و درد خیلی بدی داشتم حس میکردم پردمو زد کی.رشو که میکشید از ک.سم بیرون هی باز میزد توی ک.سم نوک کی.ر خوشگلش قرمز از خون شده بود من الان مال اسماعیل بودم پردمو زد ولی زن محمدم اون داداشمه!!! گریه میکردم و اه ناله میکردم محکم تر میزد توی ک.سم رگ گردنش بلند شده بود بازو های مردونشو نگا میکردم دستشو گزاشت به گلوم و گلومو گرفت همینجور داشت خفم میکرد میگفت ک.س تو مال منه میفهمی ؟؟ میفهمی جن.ده؟ اروم سرمو تکون دادم گفتم اه اره بکن توش همش واسه خودته جرم بدهه اسی اسماعیل زربه هاشو بیشتر میکرد جوری که خای.ه هاش هی میخورد به طنم صدای فنر های تخت بلند شده بود از تلومبه هاش دیگه کاملا داشتم جر میخوردم تخت پر از اب ک.س من شده بود خیس خیس بودیم دوتامون از عرق پر شهوت همینجور هی میکرد توم و من هی جیق میکشیدم ک.یرشو در اورد و زد روی ک.س قرمز خونیم اروم اومد یه بوسی از لبام گرفت و گفت پاشو خوشگلم پا شدم و حالت داگی جلوش وایسادم ک.سم که از ک.یر کلفتش جر خورده بود و قرمز از خون بود درد میکرد اشک میریختم که یهو دیدم عوزی ک.یرشو محکم کرد توی ک.ونم و محکم تلومبه میزد هی میزد جیییق کشیدم داشتم جر میخوردم و همینجور هی با دستش محوم میزد توی ک.ونم و قرمز شده بود اون ک.ون سفیدی که محمد میگفت فقط مال خودمه بهترین حسو زیر اسماعیل داشتم تجربه میکردم کاملا حشری بودم داق داق بود کی.رش ابش داشت میومد و کم کم ارزا میشد و ک.یرشو دراورد و گفت برگرد پاهاتو بده بالا پاهای سفیدمو دادم بالا و ک.سم داق داق بود اب سفیدو داقشو ریخت توی ک.سم و همونجور تلومبه میزد ابش خیلی زیاد بود از ک.سم میریخت بیرون و من خیلی خوشم میومد پر از شهوت بودم جیق میزدم توی اون اتاق تاریک من بودمو اسماعیل اروم اومد لباشو گزاشت روی گردنم و میبوسید گردنمو اروم پیش گوشش با صدای نازک زنونم گفتم دوست دارم اسماعیلم از حرکاتم خیلی خوشش میومد و زربه هاشو بیشتر میکرد کامل ابشو توی ک.سم خالی کرده بود و یهو ک.یرشو کشید بیرون از ک.سم و بی حال اوفتاد

پارت 5

سینه هاشو بوسیدم و رفتم پایین سراق زیپ شلوارش و همینطور اروم دکمشو باز کردم کی.رش زیر شلوار خیلی کلفت شده بود چشمام بزرگ شد از این کلفتیش دهنم اب افتاده بود رفتم اروم سراق شورتش و کشیدم پایین شورت مردونشو با صدای کلفت مردونش اه ریزی میکشید وقتی که شورتشو کشیدم پایین ک.یر کلفتش زد بیرون یهو تو صورتم اوف خیلی کلفته اسماعیل اروم با صدای مردونش گفت باید امشب کلی باهاش بازی کنی یه لبخند ریزی زدم و رفتم زیر خای.ه هاش بوسیدمشون لیس میزدم براش مثل بستنی هی وول میخورد توی خودش اومدم کلاهک کی.رشو یه لیس اروم زدم یه تف زدم به سرشو اروم کردم تو حلقم موهای باز زنونمو گرفت تو دستاش که مزاحم صورتم نشه تلومبه میزد توی حلقم که میخاست گلوم پاره بشه انقدر زد که ابش اومد توی حلقم میخاستم بریزمش ولی از اونجایی که خوشم میاد یه ریز نگاهی کردم تو چشمای خمارش و قورتش دادم بلند شدم رو به روش و سوتین اسفنجی قرمزمو باز کردم دونه به دونه سینه های خوشگلو بزرگم که سایزشون 75 بود رو مالیدم جلوی چشمای اسماعیل خمار شده بود دستشو گزاشت روی سینه هام و محکم فشار داد میخاستم قش کنم از حرکتش اهی کشیدم و لبمو گاز گرفتم اروم دستمو بردم توی شورت تور توریم و ک.س خیسو داقمو مالیدم همینجور که مشقول سینه هام بود چشمم همش به اون هیولای وسط پاهاش بود اوف خیلی بزرگ شده چطوری این میره توی ک.س من اب دهنمو قورت دادم و شورتمو دراوردم بقلم کرد و انداختم روی تخت به پشت با دستش محکم زد روی کو.نم و یکم دردم گرفت جیق زدم گفت هیس خفه شو همسایه ها میشنون تو چشمای سیاهم اشک جمع شده بود و با بغض گفتم چشم عشقم اروم اون کی.ر کلفتشو گزاشت توی سوراخ کو.نم خیلی دردم نیومد چون از قبل محمد ترتیبشو داده بود

پارت 4

باز ترس و استرس افتاد به بدنم و با صدای نازک و سرد از توی اشپزخونه گفتم باشه گلم یه پوز خندی زد و سرشو کرد تو گوشی منم دلمو زدم به دریا و سینی شربت رو بردم توی پزیرایی و رفتم جلوی اسماعیل خم شدم و سینی رو گزاشتم روی میز یهو حس کردم یه دست مردونه ای به ک.ونم خورد دیدم اسماعیل داره ک.ونمو میماله برگشتم بهش گفتم چی شده ؟ خوشت اومد از ملک محمد داری چشم چرونی میکنی یه لبخندی زد و گفت اره دوست دارم بازش کنم اصلا محمد خر کیه یکم با این حرفش اخمم رفت توی هم و گفتم عه عزیزم محمد شوهرمه ها و بعد نشستم کنارش و باهم شربت خوردیم دستشو گزاشت روی پاهای سفیدم که لخت لخت بود و گفت چه بدنی ساخته محمد گفتم اره دیگه الکی نیست که انقدر دوسش دارم پوز خند زدو گفت امشب که محمدت نیست مال منی تو خندیدم اروم و گفتم اره عزیزم منو تو امشب مال همیم اسماعیل خیلی بی قراری میکرد اومد نزدیکم و گفت بریم اتاقتونو بهم نشون بدی؟ گفتم باشه بریم رفتیم توی اتاق و توی اینه نگا کردم ببینم موهام چطور شده درستشون کردم و یهو اسماعیل از کمرم گرفت و منو هول داد روی تخت اومد کنارم خابیدو گفت هی شیطون منو انقدر خمار نکن تاقط ندارم اینجوری انقدر سک.سی میگردی و دست بهت نزنم تشنه طنت شدم گفتم پس چرا محتلی از شوق و خوشحالی اومد روم و از لبام خورد نمیدونی وقتی زیر اسماعیل بودم چه حس خوبی داشتم انگار باز شبایی که با محمد سک.س میکردم رو دارم دوباره مرور میکنم اروم بلند شد و پیراهنشو دراورد اون سینه های مردونش اون تتو هایی که روی سینه هاش بود منو بیشتر داق میکرد دستمو انداختم روی شونه هاش و بوسیدمش دوباره بلند شد از روم و اومد کنار الان نوبت شیطونی من شده بود و منم خیلی داق بودم اروم اومدم رو به روش و یه لیس زدم

پارت 3

وقتی که رسیدیدم خونه مامان اینا من پر از استرس بودم که شب اسماعیلو چکار کنم من شوهر دارم محمد بفهمه چی میشه.... مقزم پر از این فکرا بود که محمد صدام زد

-ساحل ساحل .... 
+جانم جانم عشقم چی شده
-هواست کجاست خانومم رسیدیم 
+وای ببخشید عشقم متوجه نشدم

پیاده شدیم و رفتیم در زدیم و در رو باز کردن مامان محمد گفت سلام عروس خوشگلم و محمد رفت پیش پدرش و منم رفتم پیش زنا نشستم و انگار داشتن اش درست میکردن دور هم و منم کمکشون کردم محمد میگفتو میخندید با مردا منم همش چشمام به ساعت بود که هوا تاریک بشه و برم خونه پیش اسماعیلم درسته داداشمه ولی از بچگی یه رابطه ای بینمون بود که زیاد ادامه نداشت تا اینکه امروز دستش بهم خورد خلاسه هوا تاریک شد و ما اش هم خوردیم کنار هم محمد صدام زد و گفتم جانم عشقم؟ گفت عزیزم میشه چند لحزه بیای بریم تو حیاط و رفتیمو یهو منو چسبوند به ماشین که توی حیاط پارک کرده بودن و دستای مردونشو گزاشت دور کمرم بوسید از لبام منم که داق بودم همراهیش کردمو دستمو انداختم رو شونه هاش اروم پیش گوشم گفت من میرم ماعموریت خانومم شیطونیت گل نکنه بری دور دور با دوستات گفتم چشم اقای مهربونم تکون نمیخورم تا بیای زندگی ساحل!! و بعدش محمد خدافزی کرد از مامان اینا و راه افتادیم سمت خونه و اومدیم خونه و ساکشو بست و رفت چند دقیقه بعدش زنگ زدم به اسماعیل که بیاد خونه تنهام 
+الو سلام داداش مهربونم
-به به سلام ابجی خوشگلو خوش اندامم
+اییش پرو نشو میگما اسماعیل محمد رفت ماعموریت خونه تنهام میای پیشم؟
-چرا که نه نفس داداش الان میام سراغت
+بوس منتظرم

قطع کردم و رفتم سراق اتاقم اتاق تاریک و یه تخت دو نفره منو محمد یه نگاهی به قاب عکس بالای تختمون انداختم و گفتم محمد!! منو ببخش
و بعد رفتم سراق میز ارایشم یه ارایش قلیزو خوب کردم رژ لب قرمزو زدم و رفتم سراغ لباسام
از اونجایی که میدونستم اسماعیل لباس لختی خیلی دوست داره یه تاپ تنگ تا نیم تنه و یه شورتک قرمز چسبون پوشیدم و قبلش یه شورت قرمز تور توری که همه ک.سم توش معلوم بود زیرش پوشیدم خیلی استرس داشتم و ک.سم داق شده بود از این کارم من داشتم به محمد خیانت میکردم اونم با داداشم که چند ساله با محمد رفیقه خوش بو ترین عطرمو دراوردم و زدم به سینه هام و گردنم داق شده بودم و قرمز رفتم سراق اشپزخونه و یه شربت خنک درست کردم تا اسماعیل بیادو باهم بخوریم زنگ در خونه رو زدن و گفتم کیه؟ گفت منم دیوونه درو باز کردم اسماعیل که با دیدن من متعجب شده بود نفسش رو هبس کرد تو سینش و اومد جلو گفت چی شده ؟ محمد جان نیستن خوشگل مشکل کردی یه لبخند ریزی زدم و گفتم اره دیگه برای تو همه کار میکنم عزیزم گفت حالا نمیخای مارو بیاری داخل زشته ها دم در ریز خندیدم و گفتم بیا تو اومد داخل و درو بست گفت چه بوی خوبی میاد گفتم برات قزای مورد علاقتو پختم خوشگل ابجی گفت مرسی نفسم صدام کرد 
-ساحل
+جانم داداش؟
-میشه این داداش ابجی رو بزاریم کنار ناسلامتی من اومدم باهم تنها باشیما

پارت 2

-ساحلم خانوم خوشگلم اماده شدی؟
+نه عشقم بزار سرمو بشورم میام
-هووف باشه عزیزم میرم تو ماشین تا بیای
+برو قربونت برم

محمد رفت توی ماشین و من از حموم اومدم بیرون رفتم توی اتاقی که اسماعیل قایم شده بود و توی کمدم یه لباس دراوردم اسماعیل از پشت بقلم کرد و زیر گوشم گفت چی شد ابجی خوشگل من یه اهوم گفتم و برگشتم سمتش دستمو گزاشتم روی شونه هاش مردونش و کالر پیراهنشو مرتب کردم و اروم گفتم اگه پسر خوبی باشی امشب میارمت پیش ابجی بخابی اسماعیل گفت باشه و رفت توی حیاط یه سیگار روشن کردو گفت شب میام پیشت گلم گفتم باشه و رفت از در پشتی بیرون منم یه نفس عمیق کشیدمو لباسمو پوشیدم اومدم بیرون و درو قفل کردم رفتم تو ماشین 
+سلام عشقم
-سلام دورت بگردم کجا بودی یه ساعت دیرمون شد
+ببخشید عزیزم یکم دیر اماده شدم بخاطر این طول کشید معذرت میخام
-فدای سرت عشق دلم 

 ماشینو روشن کرد و حرکت کردیم بریم خونه مامان اینا توی راه گفتم محمد گفت جانم گفتم عشقم کی میری ماعموریت گفت امشب قراره با همکارام راه بیوفتیم چطور؟؟ گفتم هیچی پس من شب پیش کی بمونم گفت یه روزه عزیزم تحمل کن و درارو قفل کن تا بیام صبح زود تر میام که برای خانومم یه صبحونه خوب اماده کنم
گفتم وای عشقم مرسی اقای رمانتیکم و رسیدیم دم در خونه.....

پارت 1

 

توی یه اتاق تاریک بودم محو خاب شده بودم تا اینکه گوشیم زنگ خورد نگاهی کردم به صحفه گوشی تا دیدم اسم محمده با زوق و شوق بلند شدم جواب دادم 
+الو جانم
-سلام خرس خابالوی من بیدار نشدی هنوز؟
+نه عشقم دیشب از مهمونی اومدیم خابم برد حتی لباسامم درنیاوردم

-ظهره پاشو دارم میام دنبالت بریم خونه مامان اینا
+باشه عشقم یه دوش میگیرم زنگ میزنم بیا دنبالم
-اوکی گلم مواظب خودت باش خوشگلم

گوشی رو قطع کردم و رفتم سراق کمدم در کمد رو باز کردم و لباس زیرم رو دراوردم داشتم برای خودم اواز میخوندم و لخت توی اتاق رفتم سمت درحموم و اب رو سرد گرم کردم مشقول حموم کردن بودم تا اینکه درخونه رو زدن دقت نکردم اولش گفتم شاید همسایس چند بار دوباره در رو زد مجبور شدم حوله به خودم پیچیدم و رفتم دم در درو که باز کردم دیدم اسماعیل بود... گفتم تو اینجا چه کار میکنی داداش گفت اومدم سر به ابجیم بزنم منم که کل بدنم خیس بود حوله به طنم گفتم بیا تو داداش.. کفشاشو دراورد و اومد تو گفتم داداش من یه دوش سریع بگیرم الان محمد میاد دنبالم گفت باشه ابجی برو راحت باش گفتم ابمیوه تو یخچال هست خاستی بردار گفت باشه مرسی رفتم توی حموم و حوله رو دراوردم دستی کشیدم روی سی.نه هام و شامپو زدم به بدنم هنوز بدنم از کبودی لبای محمد بنفش شده بود درد میکرد سی.نه هام اروم مالیدمشون و شستم خودمو هواسم نبود به در حموم دیدم از بالای در یه فلش روشنه سرمو بردم بالا دیدم اسماعیله داره ازم فیلم میگیره جیق زدم گفتم داداش چکار میکنی؟؟ گفت هیچی هیچی بخدا لخت اومدم بیرون رو به روش با دستم زدم توی سینش و گفتم برو عقب ببینم این چکاری بود کردی من شوهر دارم گفت مگه چکار کردم بده ادم طن خوشگل ابجیشو ببینه!! یکم مکس کردم و گفتم داداش لطفا پاکش کن محمد ببینه بدبخت میشم خاهش میکنم گفت یه شرط داره با چشمای مزلوم نگاش کردم و گفتم چه شرطی؟؟
گفت امشب محمد میره ماعموریت و ابجی خوشگل منم که تنهاست چپ چپ نگاش کردم و گفتم هوم؟؟ یه چشمک بهم زدو نگا به سی.نه هام کرد گفت ساحل گفتم جانم داداش گفت تو خوشت میاد داداشت اون بدن لختتو لمس کنه یه نگاه ریزی بهش کردم لبامو گاز گرفتم اروم گفتم نه ولی خب!!! اسماعیل از روی مبل پا شد و دستشو گزاشت زیر گردنم چسبوندم به دیوار و یه بوس ارومی از لبام گرفت.. منم که خوشم میومد مقاومت نکردم همراهیش کردم تا اینکه محمد از راه رسید و من یهو جا خوردم گفتم بدو بدو قایم شو تا بدبختم نکردی دیوونه!! رفت توی اتاق پشتی و منم رفتم توی حموم محمد کلید انداخت و اومد داخل